English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
write once read many U یکبار نویس
write once read many U چند بار بازیاب
write once read many U چند باربخوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
he cannot read or write U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
read/write U خواندن- نوشتن
read/write file U فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read/write head U هدخواندن- نوشتن
read/write memory U حافظه خواندنی / نوشتنی
scatter read gather write U خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Other Matches
Read out the letter. Read the letter aloud. U نامه را بلند بخوان
write-off U از دفتر خارج کردن
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
asking to write U استکتاب
to write off U زود نوشتن وفرستادن
write off U قلم زدن
write off U حذف کردن
write-off U مستهلک کردن
write-off U حذف کردن
write-off U قلم زدن
write-off U زود نوشتن
write off U از دفتر خارج کردن
write off U زود نوشتن
write-up U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up U به تفصیل نوشتن
write off U مستهلک کردن
write-up U ستودن
write up <idiom> U مقامی را به حساب آوردن
write this way U اینطور بنویسید
write down U ثبت کردن
write out U به تفصیل نوشتن
to write off U قلم زدن
to write out U مفصلانوشتن
to write out U بتفضیل نوشتن
to write up U ستودن
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
write this way U این جوربنویسید
write-in U رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write off <idiom> U تسویهحساب کردن
over write U جای نوشت
over write U جای نوشتن
pc write U IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
Please write it like this (this way). U اینطور بنویسید
to write off U به اسانی نوشتن
write-in U وابسته به اینگونه رای
write-in U شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write up U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write U با اب وتاب شرح دادن
write U وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write U سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write U وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write U سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write U قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write U تالیف کردن
write up U به تفصیل نوشتن
write up U ستودن
write U نوشتن
write U انشاکردن
write U تحریر کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U ثبت رای کتبی
write U رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write U کسر کردن
read U استنباط کردن
read U تعبیر کردن
read U رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read U کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read U عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read U بازخواندن
read only U تنها خواندنی
to read out U بلند خواندن
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read out U بازخوانی
read U قرائت کردن
read U خواندن
read only U فقط خواندنی
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U اسکن کردن متن چاپ شده
well read U با اطلاع
well read U اهل مطالعه و تحقیق
read U گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read U بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
read U وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
well-read U با اطلاع
Read me right ... U من را درست درک بکن ...
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read U وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
write-offs U زود نوشتن
write off capital U مستهلک شدن سرمایه
write-offs U قلم زدن
write me the result U نتیجه را برای من بنویسید
write-ups U ستودن
write-ups U به تفصیل نوشتن
type write U ماشین نویسی کردن
type write U با ماشین تحریر نوشتن
type write U ماشین کردن
to write up an accident U شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write head U نوک نوشتن
to write in ink U بامرکب یاجوهرنوشتن
write head U هد نوشتن
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
write-offs U حذف کردن
write-offs U مستهلک کردن
ghost-write U کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
to write out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
He cant reade let alone write. U خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
to write an exam U امتحان کتبی نوشتن
i write an article U مقالهای مینویسم
Teach him how to write . U نوشتن را باو یاد بده
he dose not know how to write U نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
to write up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
write-offs U از دفتر خارج کردن
write-ups U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write protect U قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
Please write down your new address . U لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect U شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
to sight-read something U از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
Read the story U فرم تریو
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
he read other than distinctly U همه جورخوانده جز شمرده
destructive read U خواندن مخرب
deep read U با اطلاع
read head U هد خواندن راس خواندن
deep read U بسیار خوانده
read ink U ink nonreflective
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
read only memory U حافظه فقط خواندنی
read head U نوک خواننده
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
he read other than distinctly U شمرده نخواند
i had a quiet read U که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read head U نوک خواندن
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
reed or read U شیر دادن
read only storage U انباره فقط خواندنی
he can read the sky U ستاره شناس است
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read U لب خواندن
destructive read out U بازخوانی مخرب
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read U لب خواندن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
scatter read U پراکنده خوانی
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
read pulse U تپش خواندن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read strobe U بارقه خواندن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
scatter read U دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
It is not any thing to write home about . U مردقابلی است
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Write on this side of the paper only. U فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Vote (write) against a proposallll. U بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
write white engine U موتور سفید نویس
write inhibit ring U حلقه ممانعت از نوشتن
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black engine U موتور سیاه نویس
write black printer U چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
Write down your full name and address . U نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
read the riot act <idiom> U به کسی هشدار دادن
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
to read people's hands U کف بینی کردن
control read only memory U حافظه فقط خواندنی کنترلی
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
To read someone s mind (thoughts). U فکر کسی را خواندن
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Pass the write thru the key-hole. U سیم را از سوراخ کلید رد کن
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com